گروه بینالملل مشرق - مهندسی و چینش خبری مرتبط با داعش به نحوی هدایت شد تا افکار عمومی منطقه و جهان، در کنار افزایش رعب و وحشت از چشم انداز رفتاری داعش، غرب را نگران ابعاد مختلف این مسئله نشان دهد. اخبار اینگونه القاء می کردند، امریکا و غرب از یکسو نگران دوستان خود در منطقه است و از سوی دیگر، تصور بازگشت عناصر داعش به کشورهای غربی، هولناک و رخدادی بر علیه امنیت ملی آمریکا و کشورهای غربی است.
در فاز اول سناریوی داعش که با موفیت پشت سر گذاشته شد، داعش تصویری غیرقابل تحمل و وحشتناک از خود در عراق و سوریه نشان داد. در فاز دوم، امریکا همانند فیلم های هالیوودی به صحنه می آید و نجات و آرامش مردم را وظیفه خود عنوان می کند و این دروغ باید آنچنان باورپذیر باشد که گامها و فازهای بعدی را میسر و تسهیل نماید. امریکا از همان روزهای اول از اینکه منافع غرب در خطر نیست، گاهی به رفتار دوگانه هم تن می داد. شاید دلیل این امر، آن باشد که جامعه غربی در کنار کلکسیون مشکلات خود، حاضر نیست یک تهدید جدید را هم ببیند. لذا باید فرآیند ورود امریکا و غرب به مبارزه با داعش، تولید نگرانی جدید هم نکند.
ستاد و ائتلاف مبارزه با داعش به رهبری امریکا به شکل تدریجی شکل می گیرد که در واقع همان حامیان و دوستان تروریسم داعشی است. البته در عمل هم، سناریوی مبارزه با داعش، همان حمایت از داعش است و به نحوی با آن مبارزه می شود که بدان گسترش داده و برای آن مزیت و امتیاز تولید می کند. در سناریوی مبارزه با داعش، نمی توانند این پدیده را کوچک و ضعیف معرفی کنند، چرا که قصد و نیت واقعی و برنامه ریزی شده امریکا و غرب و ارتجاع، بهره برداری بلند مدت از این پدیده تروریستی و وحشی است. در نتیجه باید، این مبارزه را سخت، پیچیده، گسترده و زمان بر و طولانی معرفی کنند و برای یک دوره زمانی قابل توجه، خیز بردارند.
در سناریوی اخیر که امریکا خودش مدیریت کامل را بعهده گرفته و مانند چند سال گذشته، افسار سیاست منطقه اش را به قطر، عربستان و ترکیه نداده است، مقامات نظامی از برنامه های مختلف سخن می گویند. از یک طرف خود را در مبارزه ریشه ای با داعش و از سوی دیگر، بر اصل مبارزه با بشار اسد تکیه می کنند و لذا در پیوند بین این دو، نابودی داعش را در گرو ساقط کردن بشار اسد در سوریه میدانند. البته تفاوت نگاه امریکا با دیگر دوستان امریکا در منطقه، اینست که آنها خیلی زود می خواهند به نتیجه برسند ولی امریکا، با گام های آهسته برای اسقاط نظام سوریه هدفگذاری کرده است.
امریکا چون نمی خواهد با ریسمان پوسیده هم پیمانانش، این سناریو را مدیریت کند، صحبت از گزینش جدید یک تشکل معتدل در سوریه می کند که باید پس از گزینش، آموزش، تجهیز و بکارگیری شوند. با اینکه امریکا و غرب نمی خواهند هزینه تولید تروریسم داعش و النصره را بپذیرند و فرافکنی می کنند ولی امکان پنهان کردن دم خروس وجود ندارد. البته دوستان امریکا و غرب هم نمی خواهند بدون کسب امتیاز ویژه در سوریه، دست از نهال تروریستی که ساخته اند بردارند و برای مشارکت و همراهی خودشان، شرط گذاری می کنند. اگر از سناریوی داعش، سقوط بشار اسد در سوریه بیرون نیاید، ترکیه و عربستان و قطر و امارات، چرا باید سرمایه اصلی خود برای فشار به سوریه و عراق و حزب الله لبنان را کنار بگذارند؟!
سناریو با تأکید بر حملات هوایی شروع می شود و اصرار دارند که قصد ورود به جنگ زمینی در مبارزه با داعش را ندارند. این اصرار برای اینست که جامعه غربی، ارزیابی و ادراک مثبتی از جنگ آنها در عراق و افغانستان ندارند و دولت های غربی باید با فریبکاری تدریجی، هدف های اصلی و گام های اصلی خود را برملا کنند. همه کارشناسان نظامی از بی فایده بودن حملات هوایی در یک مبارزه واقعی با گروه تروریستی داعش سخن می گویند ولی مقامات نظامی و سیاسی امریکایی، بطور تدریجی به این واقعیت اعتراف می کنند و اعزام مجموعه های مستشاری امریکایی و انگلیسی را ضروری قلمداد می کنند.
نکته جالب در آمار پرواز های این ائتلاف، تعداد سورتی پروازهای شناسایی بالاست که در عمل، به حمله به اهداف غیر مؤثر و نمایشی منجر می شود. یک واقعیت این است که اقدامات شناسایی هوایی غربی در ائتلاف، در کنار اطلاعات دقیق ماهواره ای و استراق سمع و آواکس و... در اختیار برنامههای عملیاتی داعش قرار می گیرد تا هیجان صحنه را افزایش دهند. در واقع آمریکا بجای هردو طرف در یک بازی شطرنج فکر می کند، برنامه می ریزد و اجرا می نماید تا یک جنگ واقعی و پرهیجان تولید کنند. به عنوان مثال، در حملات داعش به عین العرب (کوبانی)، صف تانک های داعش و یا واحدهای توپخانه و ادوات زرهی و ماشین آلات نظامی و تجمعات حمله کننده به این شهر، هدف های آشکار و مؤثری هستند که تقریباً هیچگاه هدف قرار نمیگیرند و یا بشکل طنز گونه هدف قرار می گیرند.
این مدیریت اطلاعاتی در عملیات های داعش و ضدداعش، چه در عراق و چه در سوریه کاملاً قابل رصد و کنترل هستند و موارد آشکاری از بهره مندی داعش از اطلاعات ماهواره ای و شناسایی هوایی امریکا در ائتلاف ثبت شده که قابل اثبات هستند.
فشار رسوایی های رسانه ای، چه در ایجاد گروه های تروریستی توسط امریکا و دوستان منطقه ای اش و چه بکارگیری آنها در راهبرد سیاست خاورمیانه ای و چه برای ایجاد بازدارندگی و یا توجیه بازگشت نظامی امریکا و غرب به خاورمیانه، رو به فزونی است. شاید هیچ ناظری نباشد که حملات هوایی را نمایشی و یا غیر کارآمد ارزیابی نکند و امریکا نمی تواند به روند فعلی ادامه دهد و لذا فاز چهارم این سناریو فرا رسیده است. امریکا ناچار است چه از عرب های هم پیمان و چه از ترکیه بخواهد که برای اقدام زمینی همکاری کنند.
ارتش های عربی، در محاسبات غربی جایگاهی ندارند و اساس انتظار امریکایی ها از ترکیه است و مقامات ترک هم بخوبی از این ضعف امریکایی با اطلاع هستند و لذا شرط و شروط خود را مطرح می کنند. برای ترک ها، سقوط کوبانی، بخودی خود یک پیروزی است که پ.ک.ک را با محدودیت جدید در عمق استراتژیک خود روبرو می کنند.
لذا دستگاه های اطلاعاتی ترکیه برای صالح مسلم رهبر اتحاد و دمکراتیک کردهای سوریه هم شرط گذاشته که بر علیه نظام سوریه در جنگ همراه شوند و دست از سیستم خود گردانی موجود در شمال شرق سوریه بردارند تا از آنها در مقابل داعش حمایت شود. رایزنی منفرد با ترکیه به جایی نرسیده و امریکا، نجات کوبانی را در اهداف راهبردی خود در سوریه نمی بیند و این اعتراف تلخ آنها را رنج می دهد.
دلیلش این است که هم فرصت کافی برای ابزار جایگزین زمینی نداشتند و هم از خلال چانه زنی های محدود و جاری به نتیجه ای در سوریه نرسیده اند، پس باید اعتراف کنند که برای نجات کوبانی، هیچ برنامه عملیاتی ندارند و در راهبردهای آنها هم این اقدامات ثبت نشده است. به موازات تحولات سریع در سوریه، تدارک نشست با 60 کشور هم پیمان در ائتلاف امریکایی، برای تشکیل یک نیروی زمینی ضربتی در امریکا درجریان است و معلوم نیست که این بخش چهارم از سناریو، چه زمانی به بار بنشیند.
آنچه از خلال این اقدامات درک می شود آن است که امریکایی ها همانگونه که "ژنرال پنتا" وزیر دفاع سابق امریکا اعلام کرد، خود را برای سناریوی چند دهه ای در سوریه و عراق و خاورمیانه با بهانه داعش آماده می کنند و تمرین های پنهانی و مشترک با انگلیسی ها در صحرای موگانی که یک هزار نظامی را شامل می شود، بخشی از این سناریوی بلند مدت است. یعنی اگر قرار باشد یک نیروی نظامی چند ملیتی به بهانه مبارزه با داعش تشکیل شود، بخش های ستاد و فرماندهی و مدیریت و هدایت آن، مستشاران ویژه نیاز دارد که در حال آماده شدن هستند.
آنچه این پازل راهبردی و عملیاتی امریکا در خاورمیانه را بهم می زند، برهم خوردن اولویت ها و فازهای اجرایی و عملیاتی و یا به خطر افتادن ارکان اصلی منافع امریکایی در خاورمیانه و واکنش های مؤثر در حوزه دوستان و هم پیمانان امریکا و غرب است که بنیه پروژه داعش و نمایش مبارزه با آن را تهی خواهد کرد و آن را از دستور کار امریکا و غرب خارج خواهد کرد.
در فاز اول سناریوی داعش که با موفیت پشت سر گذاشته شد، داعش تصویری غیرقابل تحمل و وحشتناک از خود در عراق و سوریه نشان داد. در فاز دوم، امریکا همانند فیلم های هالیوودی به صحنه می آید و نجات و آرامش مردم را وظیفه خود عنوان می کند و این دروغ باید آنچنان باورپذیر باشد که گامها و فازهای بعدی را میسر و تسهیل نماید. امریکا از همان روزهای اول از اینکه منافع غرب در خطر نیست، گاهی به رفتار دوگانه هم تن می داد. شاید دلیل این امر، آن باشد که جامعه غربی در کنار کلکسیون مشکلات خود، حاضر نیست یک تهدید جدید را هم ببیند. لذا باید فرآیند ورود امریکا و غرب به مبارزه با داعش، تولید نگرانی جدید هم نکند.
ستاد و ائتلاف مبارزه با داعش به رهبری امریکا به شکل تدریجی شکل می گیرد که در واقع همان حامیان و دوستان تروریسم داعشی است. البته در عمل هم، سناریوی مبارزه با داعش، همان حمایت از داعش است و به نحوی با آن مبارزه می شود که بدان گسترش داده و برای آن مزیت و امتیاز تولید می کند. در سناریوی مبارزه با داعش، نمی توانند این پدیده را کوچک و ضعیف معرفی کنند، چرا که قصد و نیت واقعی و برنامه ریزی شده امریکا و غرب و ارتجاع، بهره برداری بلند مدت از این پدیده تروریستی و وحشی است. در نتیجه باید، این مبارزه را سخت، پیچیده، گسترده و زمان بر و طولانی معرفی کنند و برای یک دوره زمانی قابل توجه، خیز بردارند.
در سناریوی اخیر که امریکا خودش مدیریت کامل را بعهده گرفته و مانند چند سال گذشته، افسار سیاست منطقه اش را به قطر، عربستان و ترکیه نداده است، مقامات نظامی از برنامه های مختلف سخن می گویند. از یک طرف خود را در مبارزه ریشه ای با داعش و از سوی دیگر، بر اصل مبارزه با بشار اسد تکیه می کنند و لذا در پیوند بین این دو، نابودی داعش را در گرو ساقط کردن بشار اسد در سوریه میدانند. البته تفاوت نگاه امریکا با دیگر دوستان امریکا در منطقه، اینست که آنها خیلی زود می خواهند به نتیجه برسند ولی امریکا، با گام های آهسته برای اسقاط نظام سوریه هدفگذاری کرده است.
سناریو با تأکید بر حملات هوایی شروع می شود و اصرار دارند که قصد ورود به جنگ زمینی در مبارزه با داعش را ندارند. این اصرار برای اینست که جامعه غربی، ارزیابی و ادراک مثبتی از جنگ آنها در عراق و افغانستان ندارند و دولت های غربی باید با فریبکاری تدریجی، هدف های اصلی و گام های اصلی خود را برملا کنند. همه کارشناسان نظامی از بی فایده بودن حملات هوایی در یک مبارزه واقعی با گروه تروریستی داعش سخن می گویند ولی مقامات نظامی و سیاسی امریکایی، بطور تدریجی به این واقعیت اعتراف می کنند و اعزام مجموعه های مستشاری امریکایی و انگلیسی را ضروری قلمداد می کنند.
نکته جالب در آمار پرواز های این ائتلاف، تعداد سورتی پروازهای شناسایی بالاست که در عمل، به حمله به اهداف غیر مؤثر و نمایشی منجر می شود. یک واقعیت این است که اقدامات شناسایی هوایی غربی در ائتلاف، در کنار اطلاعات دقیق ماهواره ای و استراق سمع و آواکس و... در اختیار برنامههای عملیاتی داعش قرار می گیرد تا هیجان صحنه را افزایش دهند. در واقع آمریکا بجای هردو طرف در یک بازی شطرنج فکر می کند، برنامه می ریزد و اجرا می نماید تا یک جنگ واقعی و پرهیجان تولید کنند. به عنوان مثال، در حملات داعش به عین العرب (کوبانی)، صف تانک های داعش و یا واحدهای توپخانه و ادوات زرهی و ماشین آلات نظامی و تجمعات حمله کننده به این شهر، هدف های آشکار و مؤثری هستند که تقریباً هیچگاه هدف قرار نمیگیرند و یا بشکل طنز گونه هدف قرار می گیرند.
فشار رسوایی های رسانه ای، چه در ایجاد گروه های تروریستی توسط امریکا و دوستان منطقه ای اش و چه بکارگیری آنها در راهبرد سیاست خاورمیانه ای و چه برای ایجاد بازدارندگی و یا توجیه بازگشت نظامی امریکا و غرب به خاورمیانه، رو به فزونی است. شاید هیچ ناظری نباشد که حملات هوایی را نمایشی و یا غیر کارآمد ارزیابی نکند و امریکا نمی تواند به روند فعلی ادامه دهد و لذا فاز چهارم این سناریو فرا رسیده است. امریکا ناچار است چه از عرب های هم پیمان و چه از ترکیه بخواهد که برای اقدام زمینی همکاری کنند.
ارتش های عربی، در محاسبات غربی جایگاهی ندارند و اساس انتظار امریکایی ها از ترکیه است و مقامات ترک هم بخوبی از این ضعف امریکایی با اطلاع هستند و لذا شرط و شروط خود را مطرح می کنند. برای ترک ها، سقوط کوبانی، بخودی خود یک پیروزی است که پ.ک.ک را با محدودیت جدید در عمق استراتژیک خود روبرو می کنند.
لذا دستگاه های اطلاعاتی ترکیه برای صالح مسلم رهبر اتحاد و دمکراتیک کردهای سوریه هم شرط گذاشته که بر علیه نظام سوریه در جنگ همراه شوند و دست از سیستم خود گردانی موجود در شمال شرق سوریه بردارند تا از آنها در مقابل داعش حمایت شود. رایزنی منفرد با ترکیه به جایی نرسیده و امریکا، نجات کوبانی را در اهداف راهبردی خود در سوریه نمی بیند و این اعتراف تلخ آنها را رنج می دهد.
دلیلش این است که هم فرصت کافی برای ابزار جایگزین زمینی نداشتند و هم از خلال چانه زنی های محدود و جاری به نتیجه ای در سوریه نرسیده اند، پس باید اعتراف کنند که برای نجات کوبانی، هیچ برنامه عملیاتی ندارند و در راهبردهای آنها هم این اقدامات ثبت نشده است. به موازات تحولات سریع در سوریه، تدارک نشست با 60 کشور هم پیمان در ائتلاف امریکایی، برای تشکیل یک نیروی زمینی ضربتی در امریکا درجریان است و معلوم نیست که این بخش چهارم از سناریو، چه زمانی به بار بنشیند.
آنچه این پازل راهبردی و عملیاتی امریکا در خاورمیانه را بهم می زند، برهم خوردن اولویت ها و فازهای اجرایی و عملیاتی و یا به خطر افتادن ارکان اصلی منافع امریکایی در خاورمیانه و واکنش های مؤثر در حوزه دوستان و هم پیمانان امریکا و غرب است که بنیه پروژه داعش و نمایش مبارزه با آن را تهی خواهد کرد و آن را از دستور کار امریکا و غرب خارج خواهد کرد.